مامان و خاله و دایی معمولا آخر هفته ها میرن دماوند،به با ما هم همیشه میگن که بیایید آخرین باری که رفتم خیلی خسته شدم علاوه بر اینکه شلوغه و نمیشه آدم بیکار باشه، آخر خسته و کوفته میرسی خونه و صبح شنبه باید بری سر کار و این خیلی سخته برام

این هفته هم گفتن بیایید و من دوباره گفتم نه، به شدت نیاز به تنهایی و خلوت دارم چیزی که اونجا امکان پذیر نیست و کلا هم جو بعد از فوت دایی برای من غمگینه

ولی از طرفی وقتی یاد آخرین دماوندی که دایی محمد بود و من نرفتم میوفتم خیلی دلم میگیرهنکنه این آخر هفته هم آخرین وقت دیدارم با اونها باشه؟

خیلی حس بدیه.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها