هر چی که بیشتر می‌گذره، کمتر می‌تونم لذت ببرم
قبلا با یه فنجون قهوه جلوی تلویزیون یا تو کافی شاپ خیلی شاد می‌شدم! ولی الان این حرکتم بیشتر شبیه عادت شده.
قبلا اولین پایه برای هر بیرون رفتنی بودم، ولی الان بیشتر مواقع تو خونه تنها موندن و کتاب خوندن و فیلم دیدن رو ترجیح می‌دم.
نه اینکه کاملااا عوض شده باشم، نه اصلا، ولی حال و حوصله و شور و هیجان قبل رو ندارم.
فکر میکنم دلیل اصلی‌اش مرگ داییم هست، تا قبلش خیلی شادتر بودم.
ولی اینکه آیا  قراره همیشه اینجوری بمونم؟ این اتفاق افتاده تا این رفتارم تعدیل شه و بهم بفهمونه که دنیا جایی نیست که بخوای خیلی شاد باشی؟ تا میام یکم خوشحال شم یاد داییم می‌افتم و نمی‌تونم از ته دلم شاد باشم فقط ظاهرم شاد می‌شه.
این اتفاق قبل تر هم برام افتاده، کلا هرچی می‌گذره اتفاقایی ‌میفته که خوشحالی‌هایی که می‌تونم داشته باشم  کم‌تر می‌شه.
قبلا شب قبل از سفر کلی ذوق داشتم و خوشحال بودم و موقع برگشت از سفر همیشه ناراحت،
ولی الان نه اون ذوق قبل رو دارم و نه اون ناراحتی رو
اینا یعنی رفتارم داره رو به تکامل می‌ره و نسبت به دنیا بی اعتنا، یا دارم افسرده می‌شم؟!!
هرچی که هست خیلی دوسش ندارم. 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها