یه فال عجیب از این لحاظ که کلا یه دونه بود و بدون نیت برداشتمولی خیلی حرف داشت برای حال الانمخیلی!

صبا ز منزل جانان گذر دریغ مدار
وز او به عاشق بی‌دل (مسکین) خبر دریغ مدار
به شکر آن که شکفتی به کام بخت (دل) ای گل نسیم وصل ز مرغ سحر دریغ مدار
حریف عشق تو بودم چو ماه نو بودی کنون که ماه تمامی نظر دریغ مدار
جهان و هر چه در او هست سهل و مختصر است ز اهل معرفت این مختصر دریغ مدار
کنون که چشمه قند است لعل نوشینت سخن بگوی و ز طوطی شکر دریغ مدار
مکارم تو به آفاق می‌برد شاعر از او وظیفه و زاد سفر دریغ مدار
چو ذکر خیر طلب می‌کنی سخن این است که در بهای سخن سیم و زر دریغ مدار
غبار غم برود حال خوش شود حافظ تو آب دیده از این رهگذر دریغ مدار

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها